جمله ساده

جمله های ساده ای که جمله مرکب را تشکیل می دهند واین گونه جمله ها دو نوع هستند پایه و پیرو.

جمله ی پایه  آن جز جمله است که غالبا غرض اصلی گوینده و یا نویسنده را در بر دارد و قابل تأویل به غیر جمله است.                                                                                                                                  جمله ی پیرو آن جز که همراه جمله پایه می آیدو مفهومی از قبیل زمان ٬شرط  وعلت را دارد .
جمله پیرو معنی کامل ندارد یعنی جمله ای است ناقص که مفهومی بر جمله ی پایه می افزاید.                    جمله ی مرکب پیش از یک فعل را دارد .

مثال  :            درس هایت را خوب بخوان تا در امتحان موفق شوی.  

نقد ادبی

نقد در لغت به معنای جداکردن خوب از بد و به گزین کردن چیزی است اما در اصطلاح ادب تشخیص محاسن و معایب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبی است و نقد ادبی شناخت ارزش و بهای واقعی اثار ابداعی و افرینش های ادبی و نیز بررسی قواعد و اصو ل یا علل و عواملی است که باعث میشود اثری درجه ی قبول یابد و یا مورد رد و انکار و بی اعتنایی قرار بگیرد.

زندگی نامه ی پروین اعتصامی

 

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز متولد شد و در نیمه شب شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ دار فانی را ودا گفت.او یکی از شاعران نامدار ادب فارسی و یکی از مفاخر ارزشمند خطه آذربایجان می باشد که در زمینه شعر و ادب همچنان می درخشد و از شاعران کم نظیر در این عرصه میباشد.

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.

در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.

 

عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نـخوری غـم تـنهایی و مـهجوری و حـیرانی من
من کـه قـدر گـهر پاک تـو مـی‌دانستم ز چـه مـفقود شـدی؟ ای گهر کـانی من
من که آب تو ز سرچشمهٔ دل مـی‌دادم آب و رنگت چه شد ای لالهٔ نعمانی من؟
من یکی مرغ غزلخوان تو بـودم، چه فتاد؟ که دگر گـوش نـداری به نواخوانی من
گنج خود خوانـدیَم و رفتی و بگـذاشتیَم ای عجب! بعد تو با کیست نگهبانی من؟